بي وفا عشق من به خدا اشك من
ميمونه رو گونم تا بياي پيش من
رفتي و بعد تو چه زجري كشيدم
هنوز تار موتو به دنيا نميدم
من بودم و تنهایی و یک راه بی انتها
یک عالم گله و خدایی بی ادعا
گم شده بودم میان دیروز و فردا
تا تو را یافتم.. با تو خودم را یافتم
صدایت در گوشم پیچیدنگاهت در چشمانم نقش بست
نشان دادی به من آنچه بودم
آری، با تو رسیدم من به اوج خودم
نامم را خواندی.. گفتی بارانم
بارانی شد دل و چشمانم
آری بارانی شدم تا ببارم
اما ای کاش بدانی تویی آسمانم
بی تو نه معنا دارد باران
نه معنا دارد خورشید و نه رنگین کمان
ای که شبیه تر از خود به منی
بگو تا آخر راه با من هم قدمی
"حتى اگر شقايق هم نبود، زندگى بايد كرد"...
اين رسم زمونست
از بيم و اميد عشق رنجورم
آرامش جاودانه مي خواهم
بر حسرت دل دگر نيفزايم
آسايش بي كرانه مي خواهم
بی تو مهتاب شبی باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه كه بودم
در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد كه شبی با هم از آن كوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
یادم آید تو به من گفتی : از این عشق حذر كن
لحظه ای چند بر این آب نظر كن
آب ، آیینه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا كه دلت با دگران است
تا فراموش كنی ، چندی از این شهر سفر كن
با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم
سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم
روز اول كه دل من به تمنای تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی ! من نه رمیدم نه گسستم
باز گفتم كه تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم. سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم
یادم آید كه دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه كشیدم
نگسستم ، نرمیدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كنی از آن كوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن كوچه گذشتم
دنیا این جوریه دیگه :
اگه گریه کنی میگن کم آوردی ،
اگه بخندی میگن دیوونست ،
اگه دل ببندی تنهات میزارن ،
اگه عاشق بشی دلت رو میشکنن ،
با این حال باید
لحظه ای را گریست ،
دمی را خندید ،
ساعتی را دل بست
و عمری را عاشقانه زیست
. . . یاد گرفتم . . .
به خاطر کسی که دوسش دارم باید دروغ بگم
. . . یاد گرفتم . . .
هیچ وقت هیچ کس ارزش شکستن غرورمو نداره
. . . یاد گرفتم . . .
تو زندگیم اونی که دوسم داره هر روز دلشو به بهونه ای بشکنم
. . . یاد گرفتم . . .
گریه های هیچ کس رو باور نکنم
. . . یاد گرفتم . . .
بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم
. . . یاد گرفتم . . .
هر روز دم از عاشقی بزنم ولی خودم عاشق نباشم